سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه 1056)فروح و ریحان و جنه نعیم (حدیث و تدبر)

 

حدیث

حدیث4 که در ذیل آیه قبل گذشت کاملا ناظر به شرح همین آیه نیز هست. اما سایر احادیث:

1) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

به خدا سوگند که دوستدار ما از دنیا بیرون نرود مگر اینکه مکانش را در بهشت ببیند؛ و دشمن ما بیرون نرود مگر اینکه جرعه‌ای از حمیم را در حالی که بر بسترش است بنوشد؛ و این همان سخن خداوند متعال است که فرمود: «و اما اگر از آن مقربان بود، پس گشایشی [راحتی‌ای] » در دنیا «و رحمتی [رائحه‌ای] و بهشتی پرنعمت. و اما اگر از اصحاب یمین بود؛‌پس سلامی به تو از جانب اصحاب یمین؛ و اما اگر از آن تکذیب‌کنندگان گمراه بود؛ پس پذیرایی‌ای از حمیم» در دنیا « و چشیدن جهنم» در آخرت. (واقعه/94-88) 

کتاب القراءات (سیاری)، ص154

محمد بن جمهور، عن بعض أصحابنا، عن أبی عبد الله علیه السلام قال:

والله لا یخرج محب لنا [محبونا] من الدنیا حتى یرى مکانه من الجنة، ولا یخرج عدو لنا حتى یجرع جرعة من حمیم على فراشه، وهو قوله تعالى «فأما إن کان من المقربین فروح» فی الدنیا «وریحان و جنة نعیم؛ وأما إن کان من أصحاب الیمین؛ فسلام لک من أصحاب الیمین؛ وأما إن کان من الذین [المکذبین؟] الضالین؛ فنرل من حمیم» فی الدنیا «و تصلیة جحیم» فی الآخرة.

 

2) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:

وقتی مؤمن می‌میرد، هفتادهزار فرشته تا قبرش او را همراهی می‌کنند. وقتی داخل قبرش قرار داده می‌شود، نکیر و منکر به نزد او می‌آیند و او را می‌نشانند و به او می‌گویند: «پروردگار تو کیست؛ دین تو چیست و پیامبر تو چه کسی است»؟

او در پاسخ می‌گوید: «خداوند پروردگار من است و محمّد (صلی الله علیه و آله) پیامبر من است و اسلام دین من».

پس قبر او را برایش فراخ می‌سازند و از بهشت برای او غذا می‌آورند و گشایش و رحمتی بر او وارد می‌سازند و این همان خداوند عزّوجلّ است که می‌فرماید: «و اما اگر از آن مقربان بود، پس گشایشی [راحتی‌ای] و رحمتی [رائحه‌ای]» یعنی در قبرش؛ «و بهشتی پرنعمت» یعنی در آخرت.

الأمالی( للصدوق)، ص290؛ روضة الواعظین، ج‏2، ص297؛ جامع الأخبار(للشعیری)، ص166-167

أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ الْقَزْوِینِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ النَّحْوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ سُلَیْمَانَ بْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِینِیِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ:

إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ إِلَى قَبْرِهِ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَیُقْعِدَانِهِ وَ یَقُولَانِ لَهُ: مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ؟ فَیَقُولُ رَبِّیَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی. فَیَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ یَأْتِیَانِهِ بِالطَّعَامِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُدْخِلَانِ عَلَیْهِ الرَّوْحَ وَ الرَّیْحَانَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ» یَعْنِی فِی قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ» یَعْنِی فِی الْآخِرَةِ.[1]

ادامه روایت ان شاء الله ذیل آیه 92 خواهد آمد.

 

3) از امام علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند:

هنگامی که فرزند آدم در آخرین روز زندگیش دردنیا و نخستین روز از آخرت قرار می‌گیرد مال او و فرزند او و عملش در برابر او مجسّم می‌شود. پس رو به مال خود کرده می‌گوید: سوگند به خدا من در طلب تو حریص و آزمند بودم و بر صرف تو بسیار بخل می‌ورزیدم حال برای من چه چیزی نزد خود داری؟

گوید: «کفنت را از من برگیر».

بعد متوجّه فرزندانش می‌شود و می‌گوید: به خدا قسم من دوستدار شما بودم و من بودم که از شما پشتیبانی می‌کردم اکنون نزد شما چیست که دستگیر من باشد؟

آنان به او پاسخ می‌دهند: ما فقط تو را به گورت رسانده و آنجا دفن می‌کنیم!

فرمود: آنگاه به عمل خویش روی می‌کند و می‌گوید: به خدا قسم که تو بر من سخت گرانبار بودی و من به تو بی‌رغبت بودم. نزد تو چیست؟

می‌گوید: من در گورت و در آن روز که محشور خواهی شد با تو همنشین خواهم بود تا من و تو بر پروردگارت عرضه شویم.

حضرت (علیه السلام) فرمود: «پس اگر آن شخص، ولیّ خدا باشد نزد او کسی می‌آید که برترین مردم است از جهت خوشبویی و زیبارویی و در برداشتن لباس‌های فاخر. و به وی گوید: «بشارت باد تو را به «گشایشی [راحتی‌ای] و رحمتی [رائحه‌ای] و بهشتی پرنعمت» (واقعه/89) و خوش آمدی!

پس به او می‌گوید: «تو کیستی»؟

می‌گوید: من عمل صالح تو هستم، کوچ کن از دنیا به‌سوی بهشت.

و همانا وی غسل‌دهنده‌اش را می‌شناسد و به کسانی که پیکر او را تقاضا می‌کند که شتاب کنند. پس چون او را داخل قبر گذارند آن دو فرشته سراغش می آیند که موهایشان روز زمین کشیده می شود و با قدمهای خود زمین را می شکافند، صدای ایشان همچون رعده کوبنده و چشم هایشان همچون برق رباینده است؛ پس به او بگویند: پروردگار از کیست و پیامبر کیست و دین چیست و امامت کیست؟

می‌گوید: خداپوند پروردگارم است و اسلام دینم و حضرت محمد ص پیامبرم است.

پس آن دو گویند: خداوند تو را در آنچه دوست داری و می‌پسندی تثبیت کرد؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «خداوند کسانى را که ایمان آورده‏اند به واسطه گفتار ثابت و استوار در زندگى دنیا و در آخرت تثبیت می‌کند» (ابراهیم/27) سپس در قبرش تا جایی که چشمش کار می‌کند را پیش رویش می‌گشایند و سپس دری را به سوی بهشت برایش باز می‌کنند و به او می‌گویند: بخواب؛ در حالی که چشمت روشن شده، خواب جوانی خوش‌حال؛ که همانا خداوند عز و جل می‌فرماید: «اصحاب بهشت در آن روز بهترین محل استقرار و بهترین استراحتگاه را دارند» (فرقان/24)

الکافی، ج‏3، ص231-232؛ تفسیر العیاشی، ج‏2، ص227؛ الأمالی (للطوسی)، ص348

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

إِنَّ ابْنَ آدَمَ إِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الدُّنْیَا وَ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْآخِرَةِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ وَ عَمَلُهُ. فَیَلْتَفِتُ إِلَى مَالِهِ فَیَقُولُ: وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکَ حَرِیصاً شَحِیحاً فَمَا لِی عِنْدَکَ؟

فَیَقُولُ خُذْ مِنِّی کَفَنَکَ!

قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَى وَلَدِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَکُمْ مُحِبّاً وَ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکُمْ مُحَامِیاً فَمَا ذَا لِی عِنْدَکُمْ؟

فَیَقُولُونَ نُؤَدِّیکَ إِلَى حُفْرَتِکَ نُوَارِیکَ فِیهَا.

قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَى عَمَلِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ فِیکَ لَزَاهِداً وَ إِنْ کُنْتَ عَلَیَّ لَثَقِیلًا فَمَا ذَا عِنْدَکَ؟

فَیَقُولُ أَنَا قَرِینُکَ فِی قَبْرِکَ وَ یَوْمِ نَشْرِکَ حَتَّى أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ‏ عَلَى رَبِّکَ.

قَالَ فَإِنْ کَانَ لِلَّهِ وَلِیّاً أَتَاهُ أَطْیَبَ النَّاسِ رِیحاً وَ أَحْسَنَهُمْ مَنْظَراً وَ أَحْسَنَهُمْ رِیَاشاً فَقَالَ: أَبْشِرْ بِ«رَوْحٍ‏ وَ رَیْحَانٍ‏ وَ جَنَّةِ نَعِیمٍ» وَ مَقْدَمُکَ خَیْرُ مَقْدَمٍ.

فَیَقُولُ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟

فَیَقُولُ أَنَا عَمَلُکَ الصَّالِحُ ارْتَحِلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَى الْجَنَّةِ.

وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَامِلَهُ أَنْ یُعَجِّلَهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مَلَکَا الْقَبْرِ یَجُرَّانِ أَشْعَارَهُمَا وَ یَخُدَّانِ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمَا أَصْوَاتُهُمَا کَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ؟

فَیَقُولُ اللَّهُ رَبِّی وَ دِینِیَ الْإِسْلَامُ وَ نَبِیِّی مُحَمَّدٌ ص فَیَقُولَانِ لَهُ ثَبَّتَکَ اللَّهُ فِیمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» ثُمَّ یَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى الْجَنَّةِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ قَرِیرَ الْعَیْنِ نَوْمَ الشَّابِّ النَّاعِمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا ...

ادامه این حدیث که ناظر به وضعیت شقاوتمندان است ان شاء الله در جلسه 1060 خواهد آمد.

 

4) ذیل آیه 84 همین سوره (جلسه 1051 حدیث3 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-84/ ) حدیثی گذشت که از امام صادق ع روایت شده است که به یکی از یاران خاص خود فرمودند:

به خدا سوگند! فقط‍‌ از شماست که عملى پذیرفته مى‌شود، و به خدا سوگند! شمایید که مورد مغفرت قرار می گیرید و به خدا سوگند! میان هر یک از شما و اینکه به آرزویش برسد و خوشحال شود و چشمش روشن گردد، فاصله‌اى نیست مگر آن‌که جان او به این جا برسد، و با دست مبارکش به گلویش اشاره فرمود.

[سپس توضیحاتی در خصوص نحوه قبض روح او بیان فرمودند که در آنجا گذشت؛ تا بدینجا رسید که فرمودند: سپس ملک الموت با مهربانى و نرمى جان او را مى‌گیرد. در ادامه‌اش فرموده باشند]

آن‌گاه کفن و حنوطش - که این حنوط از مشک خوش‌بوست - از بهشت فرود مى‌آید و با آن کفن شده، و حنوط‍‌ مى‌گردد، پس از آن، لباس نفیس زرد رنگى از لباس‌هاى نفیس بهشتى بر تنش مى‌کنند. چون او را در قبرش مى‌نهند، خداوند درى از درهاى بهشت را برایش باز کند، که از آنجا راحتی و رائحه بهشتى به سوی او جریان یابد. سپس از پیش‌رو مسیری که پیمودنش یک ماه به طول انجامد در مقابلش گشوده شود و نیز از جانب راست و چپش. آن‌گاه به او مى‌گویند: بخواب! همچون خواب عروس در بستر خود، مژده باد تو را به «گشایشی [راحتی‌ای] و رحمتی [رائحه‌ای] و بهشتی پرنعمت» (واقعه/89) و پروردگارى که از تو خشمگین نیست. پس از آن، آل محمّد علیهم السّلام را در باغ‌هاى رضوان زیارت مى‌کند و به همراه آنان از طعامشان مى‌خورد، از آشامیدنى آن‌ها مى‌نوشد و در محافل آنان با حضرتشان گفت‌وگو مى‌نماید تا قائم ما اهل بیت عجّل اللّه فرجه قیام کند. و چون قائم ما قیام کند، خداوند آنها را بر مى‌انگیزد* و گروه گروه به او لبیک مى‌گویند. در این هنگام است که باطل‌گرایان شک مى‌کنند و هتک‌کنندگان حریم نابود مى‌شوند، و کم هستند آنان که مى‌مانند؛ عجله کنندگان فرج هلاک شوند، و آنان که فرج را نزدیک مى‌کنند، نجات مى‌یابند، به همین سبب، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود: تو برادر منى، و وعد? من و تو، وادى السّلام است.

* پی نوشت: ظاهرا اشاره به رجعت است.

الزهد، ص81-83؛ الکافی، ج‏3، ص131

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

... ثُمَّ یَنْزِلُ بِکَفَنِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ حَنُوطِهِ حَنُوطٍ کَالْمِسْکِ الْأَذْفَرِ فَیُکَفَّنُ بِذَلِکَ الْکَفَنِ وَ یُحَنَّطُ بِذَلِکَ الْحَنُوطِ ثُمَّ یُکْسَى حُلَّةً صَفْرَاءَ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ. فَإِذَا وُضِعَ فِی قَبْرِهِ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ یَدْخُلُ عَلَیْهِ مِنْ رَوْحِهَا وَ رَیْحَانِهَا ثُمَّ یُفْسَحُ لَهُ عَنْ أَمَامِهِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ یَسَارِهِ. ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: نَمْ نَوْمَةَ الْعَرُوسِ عَلَى فِرَاشِهَا أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِیمٍ وَ رَبٍّ غَیْرِ غَضْبَانَ. ثُمَّ یَزُورُ آلَ مُحَمَّدٍ فِی جِنَانِ رَضْوَى فَیَأْکُلُ مَعَهُمْ مِنْ طَعَامِهِمْ وَ یَشْرَبُ مَعَهُمْ مِنْ شَرَابِهِمْ وَ یَتَحَدَّثُ مَعَهُمْ فِی مَجَالِسِهِمْ حَتَّى یَقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ. فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَهُمُ اللَّهُ فَأَقْبَلُوا مَعَهُ یُلَبُّونَ زُمَراً زُمَراً فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ یَضْمَحِلُّ الْمُحِلُّونَ وَ قَلِیلٌ مَا یَکُونُونَ؛ هَلَکَتِ الْمَحَاضِیرُ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع: أَنْتَ أَخِی وَ مِیعَادُ مَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ وَادِی السَّلَامِ.

تدبر

1) «فَرَوْحٌ وَ رَیحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیمٍ»

دنیا زندان مومن است؛ و هر که در این دار مقرب‌تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند.

اما مرگ برای او نقطه عطفی است که این وضعیت را بلافاصله زیر و رو می‌کند. به حرف «ف» دقت کنید: این شخصی که نفْسش به حلقوم رسیده، اگر از مقربان باشد، بلافاصله در روح و ریحان و جنت نعیم خواهد بود؛ یعنی در گشایش، راحتی، رحمت، رائحه‌ای خوش. جالب است که این مقطع چنان بلافاصله برای انسان حاصل می‌شود که در برخی روایات «روح و ریحان» را «در دنیا» معرفی کرده‌اند (حدیث1) و در برخی «در قبر» (حدیث2). چرا که این لحظه دقیقا لحظه ورود انسان از عالم دنیا به عالم قبر است؛ و چون دقیقا بین این دو موقعیت است به هر دو طرف می‌تواند منسوب شود. [البته دو روایت مذکور را به نحو دیگری هم می‌توان جمع کرد که در تدبر 6.ب خواهد آمد؛ و بر مبنای استعمال لفظ در بیش از یک معنا هردو می‌تواند مد نظر بوده باشد.]

روایات تاریخی از اولیای خدا در هنگام جدایی روحشان از بدن که بلافاصله در معرض روح و ریحان قرار گرفته‌اند فراوان است؛ و شاید معروفترین مصادیق آن، لحظات شهادت اصحاب و اهل بیت امام حسین ع در روز عاشورا باشد؛ چنانکه در مقاتل نوشته‌اند وقتی جان حضرت علی اکبر به لب رسید رو به امام حسین ع خطاب کرد: پدرم! این جدم رسول الله ص است که مرا از پیاله‌ای پر و پیمان سیراب کرد که بعد از آن هرگز تشنه نشوم و خطاب به تو می‌فرماید: عجله کن! عجله کن! که همانا پیاله‌ای هم برای تو آماده است که اکنون از او بنوشی.

تسلیة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج‏2، ص313؛ بحار الأنوار، ج‏45، ص44[2]

فلمّا بلغت الروح التراقی قال رافعا صوته: یا أبتاه، هذا جدّی رسول‏ اللّه صلّى اللّه علیه و آله قد سقانی بکأسه الأوفى شربة لا أظمأ بعدها أبدا، و هو یقول [لک‏]: العجل العجل، فإنّ لک کأسا مذخورة حتى تشربها الساعة.

قریب به این مضمون در مقاتل الطالبیین، ص 85  (بحار الأنوار، ج‏45، ص45) نیز آمده است.[3]

 

2) «فَرَوْحٌ وَ رَیحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیمٍ»

نفرمود «فله روح و ...» ‌بلکه فرمود «فروح و ...». چرا؟

الف. شاید می‌خواهد اشاره کند که این نعمتها بروز، حقیقتِ پاکِ خود اوست! یعنی اغلب اهل تفسیر «روح» را مبتدا، و خبر آن را «له»ی محذوف دانسته‌اند اما چه‌بسا «روح» خبر باشد و «هو» مبتدای محذوف باشد.

ب. ...

 

3) «فَرَوْحٌ وَ رَیحانٌ ...»

درباره اینکه مقصود از «روح» و «ریحان» چیست، برخی اینها را دو کلمه مستقل دانسته و دیدگاههای مختلف را جداگانه مطرح کرده‌اند و برخی این دو را کاملا ناظر به هم توضیح داده‌اند:

الف. دیدگاههایی که اینها را ناظر به هم توضیح داده‌اند:

الف.1. روح رحمت است و ریحان هرگونه شرافت و افتخار (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344) به تعبیر دیگر، «روح» همان رحمت است چنانکه در آیه دیگر فرمود: «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ» (یوسف/87)؛ و «ریحان» همان رضوان الهی است به قرینه اینکه در آیه دیگری بین رحمت و جنات نعیم، تعبیر رضوان را آورد: «یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ» (توبة/21) (اقتباس از مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج‏29، ص437[4])

الف.2. روح نجات از جهنم است و ریحان دخول در سرای جاودان. (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344)

الف.3. روح وضعیت در قبر است و ریحان وضعیت در بهشت. (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344)

الف.4. روح وضعیت در قبر است و ریحان وضعیت در هنگام حشر. (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344[5])

الف.5. هردوی این کلمات از ماده «روح» است که دلالت بر یک نحوه جریان لطیف می‌کند؛‌روح یک نحوه جریان یافتن مطبوع است در مقامات روحانی، و ریحان یک نحوه ادامه یافتن زندگی و معیشت. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏4، ص268[6])

الف.6. ...

اما دیدگاههایی که اینها را کاملا مستقل از هم توضیح داده‌اند:

ب. «روح» یعنی:

ب.1. راحتی و استراحت (ابن عباس، به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344؛‌ المیزان، ج‏19، ص139؛ مفاتیح الغیب، ج‏29، ص437)

ب.2. راحت شدن از تکالیف و مشتقهای دنیا (مجاهد، به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344)

ب.3. هوای مطبوعی که نفس از آن لذت می‌برد و غم و اندوه را از بین می‌برد (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344[7])

ب.4. شادی و سرور (سعید بن جبیر، به نقل از إعراب القرآن (نحاس)، ج‏4، ص230[8])

ب.5. ...

ج. «ریحان» یعنی:

ج.1. روزی در بهشت. (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344؛ المیزان، ج‏19، ص139[9])

ج.2. ریحان اشاره است به گلی که از بهشت می‌آورند و با بوییدن آن روح مومن از بدن جدا می‌شود (حسن و ابوالعالیه و قتاده، به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص344[10])

ج.3. برگ [سبز درخت] (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص437)

ج.4. گل و شکوفه (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص437)

ج.5. همان گیاه ریحان است که گیاهی خوشبو است؛ و شاید آن که گفته‌اند از بهشت گیاهی خوشبو می‌آورند مقصود همین گیاه ریحان بهشتی باشد. (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص437)

ج.6. خود جاودانگی است (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص438[11])

ج.7. ...

 

4) «... وَ جَنَّةُ نَعیمٍ»

چرا در اوایل سوره در وصف مقربین بهشت را با تعبیر جمع (فی جنات النعیم؛ واقعه/12) آورد، اما در اینجا به صورت مفرد؟

الف. هر مقربی یک جنت نعمی دارد؛ منتها در ابتدای سوره بحث درباره کل مقربان بود، پس برای هریک جنت نعیمی در کار است و مجموعش جنات نعیم می‌شود، اما در اینجا بحث درباره هریک از مقربان است چنانکه فرمود: «إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ» (المیزان، ج19، ص121[12])

ب . در اول سوره با تعبیر «فی» آورد؛ اما اینجا به صورت مرفوع آورد که شاید این تفاوت حاوی نکته‌ای باشد:

ب.1. بر مبنای تفسیر مشهور که اینجا «له» در تقدیر است: سهم هر مقربی یک جنت نعیم است؛ اما آنها در بیش از جنت خودشان اجازه حضور و رفت و آمد دارند. پس: برای هریک از مقربان جنت نعیم است اما مقربان در جنات نعمی هستند. (که این به همان معنای الف بسیار نزدیک است)

ب.2. بر مبنای اینکه آنچه در تقدیر است مبتدای محذوف است (هو) آنگاه در اینجا می‌خواهد بفرماید هر مقربی خودش یک جنت نعیم است و البته آنان در جنات نعیم هم بسر می‌برند؛‌یعنی این آیه اشاره به حقیقت باطنی خود آنهاست و آن آیه اشاره به منزلگاه آنان.

ج. ...

 

5) «... وَ جَنَّةُ نَعیمٍ»

چرا در ابتدای سوره نعیم را معرفه آورد و فرمود «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» (واقعه/12) اما در اینجا نکره آورد؟

در تدبر7 جلسه 979 چنین توضیح داده شد:

الف. یک تحلیل لفظی‌اش این است که در آیه 12 «سابقون» و «مقربون» به خاطر اینکه «الـ» استغراق دارند، در موضع معرفه قرار گرفته‌اند، اما در آیه 89 با تعبیر «مِنَ الْمُقَرَّبِینَ: شخصی از این مقربان» عملا نکره بودن بارزتر است، و از این رو، آنجا هم نکره آورد. البته این لزوما یک قاعده نیست؛ چنانکه در موارد متعددی داریم که «المتقین» با «الـ» آمده ولی «جناتٍ» نکره است، مانند «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ» (ذاریات/15) و «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ» (قمر/54) (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص390-391)

ب. یک تحلیل دیگر این است که مراتب بهشت فراوان است و مومنان و تقواپیشگان متفاوتند؛ پس برای عموم متقین تعبیر نکره می‌آورد زیرا معلوم نیست که جای هرکس کجاست؛ اما چون مقربان گروه خاصی از مومنان و تقواپیشگان‌اند که برترین و نهایی‌ترین جایگاه را دارند، پس جایگاه عموم آنها معلوم است (بالاترین مرتبه)، اما باز جای تک تک آنها به خاطر اختلاف مراتبی که با هم دارند معلوم نیست؛ لذا در آیه12 که درباره همه‌شان است معرفه، و در آیه 89 در خصوص تک‌تک آنها نکره آورد. (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص391 ) چیزی که شاید بتواند موید این تحلیل باشد آن است که حضرت ابراهیم ع - که شخص کاملا معین است- در دعایش تعبیر معرفه می‌آورد و می‌فرماید «وَ اجْعَلْنی‏ مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعیمِ» (شعراء/85)؛ اما از آن سو، قابل مناقشه هم هست زیرا در موراد دیگری داریم که در خصوص تقواپیشگان و عموم مومنان تعبیر «جنات النعیم» را آورده است؛ مانند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعیمِ» (مائده/65) یا: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فی‏ جَنَّاتِ النَّعیمِ» (یونس/9) یا «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فی‏ جَنَّاتِ النَّعیمِ» (حج/56) یا «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعیمِ» (لقمان/8).

ج. با توجه به اینکه هم «الـ» و هم تنوین کاربردهای دیگری غیر از نشان دادن معرفه و نکره دارند، شاید اساساً نباید این «الـ» و تنوین را در اینجا علامت معرفه و نکره بگیریم؛ بدین بیان که آوردن کلمه «النعیم» برای اشاره به نعمتِ خیلی خاص ، و یا برای اشاره به مطلق نعمت است (بهشتی که مطلق نعمتها در آن است)؛ اما کلمه «نعیمٍ» در پایان سوره، برای دلالت بر عظمت و بزرگیِ غیرقابل تصور این نعمت باشد.

د. ...

 

6) «فَرَوْحٌ وَ رَیحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیمٍ»

در این آیه برای مقربان سه چیز ذکر کرد:‌ روح و ریحان و جنت نعیم. آیا در این سه تا موضوعیتی هست؛ و اگر هست چیست؟

الف. چه‌بسا اینها به ازای سه ساحت وجودی هرکس است که در باور و اخلاق و رفتار بروز می‌کند؛ که می‌تواند اینها به همین ترتیب ناظر به حقیقتی متناسب با این ساحت وجودی انسان باشد.

ب. چه بسا اینها ناظر به سه مرتبه زندگی آنها در دنیا و برزخ و آخرت است؛ موید این نکته آن است که در دو روایت نخست (حدیث1و2) هردو «جنة نعیم» را اشاره به آخرت دانستند؛ و در روایت اول «روح» را ناظر به دنیا معرفی کرد و در روایت دوم بعد از کلمه «ریحان» اشاره به قبر کرد. [در تدبر 1 دو روایت مذکور به نحو دیگری با هم جمع شده بود که بر مبنای استعمال لفظ در بیش از یک معنا، هردو می‌تواند مد نظر بوده باشد.]

ج. چه‌بسا این سه مرتبه به یک نحوی منطبق بر سه مرتبه‌ای شود که در آیات20-21 سوره توبه که درباره کسانی که اجرشان از همه بیشتر است منطبق شود: «الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُون‏ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیم‏» که در اینجا از رحمت و رضوان و جناتی که در آن برایشان نعیم مقیم است، سخن گفت؛ که هر مطلبی که درباره سه‌گانه آنجا بیان شود در اینجا نیز قابل تطبیق خواهد بود؛ از جمله اینکه در آنجا از سه وضعیت ایمان و هجرت و جهاد سخن گفت که شاید اینها ما به ازای آن سه باشد.[13]

د. ...

 

 

 

 


[1] . فراز پایانی این روایت با سندی متفاوت در تفسیر القمی، ج‏2، ص350 نیز آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَدْ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ» قَالَ: فِی قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ» قَالَ فِی الْآخِرَةِ.

[2] .

[3] . قَالَ أَبُو الْفَرَجِ فِی الْمَقَاتِلِ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ أَوَّلَ قَتِیلٍ قُتِلَ مِنْ وُلْدِ أَبِی طَالِبٍ مَعَ الْحُسَیْنِ ابْنُهُ عَلِیٌّ- وَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَهْدِیٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: لَمَّا بَرَزَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنَ إِلَیْهِمْ أَرْخَى الْحُسَیْنُ ع عَیْنَیْهِ فَبَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ فَکُنْ أَنْتَ الشَّهِیدَ عَلَیْهِمْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللَّهِ ص فَجَعَلَ یَشُدُّ عَلَیْهِمْ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى أَبِیهِ فَیَقُولُ یَا أَبَهْ الْعَطَشَ فَیَقُولُ لَهُ الْحُسَیْنُ اصْبِرْ حَبِیبِی فَإِنَّکَ لَا تُمْسِی حَتَّى یَسْقِیَکَ رَسُولُ اللَّهِ بِکَأْسِهِ وَ جَعَلَ یَکُرُّ کَرَّةً بَعْدَ کَرَّةٍ حَتَّى رُمِیَ بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی حَلْقِهِ فَخَرَقَهُ وَ أَقْبَلَ یَتَقَلَّبُ فِی دَمِهِ ثُمَّ نَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا وَ شَهَقَ شَهْقَةً فَارَقَ الدُّنْیَا.

[4] . المسألة الأولى: فی معنى الروح و فیه وجوه الأول: هو الرحمة قال تعالى: وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ [یوسف: 87] أی من رحمة اللَّه الثانی: الراحة الثالث: الفرح، و أصل الروح السعة، و منه الروح لسعة ما بین الرجلین دون الفحج، و قرئ، فَرَوْحٌ بضم الراء بمعنى الرحمة... المسألة الثالثة: فی الریحان، ... و قیل: هو رضاء اللَّه تعالى عنهم فإذا قلنا: الروح هو الرحمة فالآیة کقوله تعالى: یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ [التوبة: 21].

[5] . قیل الروح الرحمة و الریحان کل نباهة و شرف و قیل الروح النجاة من النار و الریحان الدخول فی دار القرار و قیل روح فی القبر و ریحان فی الجنة و قیل روح فی القبر و ریحان فی القیام

[6] . وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ‏- 55/ 12،. فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ‏- 56/ 89- الریحان فی الأصل مصدر بمعنى الجریان- اللطیف فی الحیاة فیما بین الروح و الریح، أى فیما بین الروحانیّة و المادّیة، کالسرور و الفرح فی الحیاة، ثمّ یطلق على ما یحصل به تلک الحالة، أى الّذى هو مظهر السرور و الفرح، کالنبات طیّب الریح، و الولد المحبوب، و الحیاة و- العیش المطلوب، و حالة فی سعة و مسرّة. و الفتح یدلّ على لطف الجریان، و الیاء على الانخفاض بالنسبة الى الروح، و الزیادة فی المبنى تدلّ على زیادة المعنى. فالروح هو حسن الجریان فی مقام الروحانیّة. و الریحان هو حسن الجریان فی ادامة الحیاة و العیش. و الجنّة محیط العیش. فظهر أنّ المعانی المختلفة المذکورة ذیل کلمات- الروح، الریح، الریحان انّما هی معان مجازیّة تقریبیّة خارجة عن التحقیق.

[7] . «فَرَوْحٌ» أی فله روح و هو الراحة و الاستراحة عن ابن عباس و مجاهد یعنی من تکالیف الدنیا و مشاقها و قیل الروح الهواء الذی تستلذه النفس و یزیل عنها الهم.

[8] . و قال سعید بن جبیر: الرّوح الفرح، و روى هشیم عن جویبر عن الضحّاک: فروح قال: استراحة، و روى غیره عن الضحّاک فروح قال: مغفرة و رحمة. قال: و الروح عند أهل اللغة الفرح، کما قال سعید بن جبیر و المغفرة و الرحمة من الفرح.

[9] . الروح الراحة، و الریحان الرزق، و قیل: هو الریحان المشموم من ریحان الجنة یؤتى به إلیه فیشمه و یتوفى. و المعنى: فأما إن کان المتوفى من المقربین فله- أو فجزاؤه- راحة من کل هم و غم و ألم و رزق من رزق الجنة و جنة نعیم.

[10] . «وَ رَیْحانٌ» یعنی الرزق فی الجنة و قیل هو الریحان المشموم من ریحان الجنة یؤتى به عند الموت فیشمه عن الحسن و أبی العالیة و قتادة.

[11] . المسألة الثالثة: فی الریحان، و قد تقدم تفسیره فی قوله تعالى: ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ [الرحمن: 12] و لکن هاهنا فیه کلام، فمنهم من قال: المراد هاهنا ما هو المراد ثمة، إما الورق و إما الزهر و إما النبات المعروف، و على هذا فقد قیل: إن أرواح أهل الجنة لا تخرج من الدنیا إلا و یؤتى إلیهم بریحان من الجنة یشمونه، و قیل: إن المراد هاهنا غیر ذلک و هو الخلود.

[12] . کل واحد منهم فی جنة النعیم فالکل فی جنات النعیم، و یمکن أن یراد به أن کلا منهم فی جنات النعیم لکن یبعده قوله فی آخر السورة: «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ»

[13] . توجه به اصل انطباق این دو آیه را از مفاتیح الغیب، ج‏29، ص437 استفاده کردم ولی تحلیل وی را چندان پذیرفتنی ندیدم و لذا در متن ذکر نکردم:

المسألة الرابعة: ذکر فی حق المقربین أمورا ثلاثة هاهنا و فی قوله تعالى: یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ [التوبة: 21] و ذلک لأنهم أتوا بأمور ثلاثة و هی: عقیدة حقة و کلمة طیبة و أعمال حسنة، فالقلب و اللسان و الجوارح کلها کانت مرتبة برحمة اللَّه على عقیدته، و کل من له عقیدة حقة یرحمه اللَّه و یرزقه اللَّه دائما و على الکلمة الطیبة و هی کلمة الشهادة، و کل من قال: لا إله إلا اللَّه فله رزق کریم و الجنة له على أعماله الصالحة، قال تعالى: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ [التوبة: 111] و قال: وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏ [النازعات: 40، 41] فإن قیل: فعلى هذا من أتى بالعقیدة/ الحقة، و لم یأت بالکلمة الطیبة ینبغی أن یکون من أهل الرحمة و لا یرحم اللَّه إلا من قال: لا إله إلا اللَّه، نقول: من کانت عقیدته حقة، لا بد و أن یأتی بالقول الطیب فإن لم یسمع لا یحکم به، لأن العقیدة لا اطلاع لنا علیها فالقول دلیل لنا، و أما اللَّه تعالى فهو عالم الأسرار، و لهذا ورد فی الأخبار أن من الناس من یدفن فی مقابر الکفار و یحشر مع المؤمنین، و منهم من یدفن فی مقابر المسلمین و یحشر مع الکفار لا یقال: إن من لا یعمل الأعمال الصالحة لا تکون له الجنة على ما ذکرت، لأنا نقول: الجواب عنه من وجهین أحدهما: أن عقیدته الحقة و کلمته الطیبة لا یترکانه بلا عمل، فهذا أمر غیر واقع و فرض غیر جائز و ثانیهما: أنا نقول من حیث الجزاء، و أما من قال: لا إله إلا اللَّه فیدخل الجنة، و إن لم یعمل عملا لا على وجه الجزاء بل بمحض فضل اللَّه من غیر جزاء، و إن کان الجزاء أیضا من الفضل لکن من الفضل ما یکون کالصدقة المبتدأة، و من الفضل مالا کما یعطی الملک الکریم آخر و المهدی إلیه غیر ملک لا یستحق هدیته و لا رزقه.